معنی طایفه چادرنشین

لغت نامه دهخدا

چادرنشین

چادرنشین. [دَ / دُ ن ِ] (نف مرکب) صحرانشین. بادیه نشین. اهل وَبرَ. و بری. بَدَوی. مقابل شهرنشین و دِه نشین.مقابل تخته قاپو. || کنایه از طوایف و قبایلی که زندگی ایلی دارند و همه ٔ فصول سال را در بیابان و زیر چادر بسر میبرند و غالباً بکار گله داری و گوسفندچرانی مشغولند و در طلب آبشخور اغنام و احشام خود از نقطه ای بنقطه ای میروند و ییلاق قشلاق میکنند.

فرهنگ معین

چادرنشین

(~. نِ) (ص مر.) صحرانشین، طوایفی که در یک جا ساکن نبوده، ییلاق و قشلاق می کنند.

فرهنگ عمید

چادرنشین

کسی که در صحرا و در ییلاق و قشلاق زیر چادر یا خیمه زندگی میکند، صحرانشین، طوایفی که زندگانی ایلی دارند و با احشام خود ییلاق و قشلاق میکنند و تمام فصول سال را در زیر چادر به ‌سر می‌بردند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

چادرنشین

خیمه‌نشین، ایلات، بیابان‌نشین، صحراگرد، صحرانشین، عشایر، بادیه‌نشین، بدوی،
(متضاد) شهرنشین، متمدن، کوچ‌نشین، کوچگر، کوچی


طایفه

آل، اعقاب، امت، ایل، تیره، جماعت، جنس، خاندان، خانواده، دسته، دودمان، سلسله، عشیره، قبیله، قوم، گروه، ملت

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

چادرنشین

بیابانی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

طایفه

تیره، ویس

کلمات بیگانه به فارسی

طایفه

ویس - تیره

فارسی به عربی

طایفه

امه، جنس، عشیره، قبیله

فرهنگ فارسی هوشیار

طایفه

‎ مونث طایف، جماعتی از مردم دسته گروه، پاره ای از چیزی جمع: طایفات (طائفات) طوایف (طوائف) .

فارسی به آلمانی

طایفه

Abstammung (f), Die [noun], Nation (f), Rasse, Sippe (f), Stamm (m), Volk (n), Volksstamm (m)

معادل ابجد

طایفه چادرنشین

723

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری